گریهی جن
حوالی سال ۱۳۲۲ بود؛ در دروان مشغول درو بودیم که یک گلهی شکار دیدیم؛ در دروان گلهی بز کوهی را میگفتند «گلهی شکار». کسی را فرستادیم آبادی، پی شکارچی؛ آمد و یکی را زد. او از سر بیدقتی، شکاری را زد که تازه زاییده بود؛ وقتی رفتیم سروقت آن حیوان، دیدیم از پستانش شیر فواره میزند؛ برادرم کوچک بود، همانجا