ما شدیم وجهالمصالحه
وارد زندان شدم. محیط غمزدهای بود. از زندانیها پرسیدم «قدیمیهای این بند کدام هستند؟» سلولشان را نشانم دادند؛ رفتم به آنها گفتم «شما که قدیمی هستید و با تجربه، چرا کاری برای این محیط نمیکنید؟ همه ماتمزده هستند»؛ گفتند «کاری از دست ما بر نمیآید». برنامهای را که در ذهن داشتم شرح دادم و از آنها خواستم حمایت و همکاری